آب را گل نکنید
سلام
سال 1390 ه ش یه شعر نو زدم توو وبلاگ قبلی که با استقبال خوبی روبرو شد و بارها و بارها بین کاربرهای وبلاگهای ارزشی رد و بدل شد ، حتی پاش به گوشی های تلفن همراه هم باز شد.الان میخوام نسخه ی کامل شعرو توو این وبلاگ بذارم تا برای خودم و دوستان تجدید خاطره بشه.
لطفا هر کس این شعر رو خوند و دلش هوای حسین کرد برای حل شدن مشکلم دعا کنه ، خیلی خیلی محتاجم به دعاتون
آب را گِل نکُنید
شاید از دور علمدارِ حسین
مشکِ طفلان بر دوش
زخم و خون بر اندام
می رِسَد تا که از این آب روان
پُر کُنَد مشکِ تهی
بِبَرَد جرعه یِ آبی برساند به حرم
تا علی اصغرِ بی شیرِ رباب
نَفَسَش تازه شَوَد
و بخوابد آرام
آب را گِل نکُنید
که عزیزانِ حسین
همگی خیره به راهند که ساقی آید
و به انگشتِ کَرَم
گره کورِ عطش بگشاید
آب را گِل نکُنید
که همین مشک برایش کافیست
تا به پایان برساند عطش تشنه لبان
و سرافراز دوباره به حرم برگردد
نه سراسیمه رَوَد
نه هراسان و شتابان و دوان
آب را گِل نکنید
چشم یک ایل به مشکیست که پر می گردد
از همین آب ، همین رود فرات
چه بدن ها در خون
چه نفس ها محبوس
کاش ساقی ببرد راه به کانون نجات
آب را گل نکنید
که در این نزدیکی
عابدی تشنه لب و بیمارست
در تب و گریه اسیر
عمه اش این دو ، سه شب
تاسحر بیدارست
آب را گِل نکُنید
که از این رود پر از آب ، روا نیست شما
جرعه در جرعه بنوشید ولی
تشنگی چنگ زند روی لب
نونهالان حسین بن علی
که بُوَد مهریه ی مادرشان
نه همین آب
که هر جایِ دگر رودی و نهری جاریست
مهر زهرای بتولست.
از اینست که من می گویم:
آب را گل نکنید
آب را گل نکنید
آب را گل نکنید . . .
التماس دعا
شعر از سیاهپوش حضرت حسین: یاسر قربانی
- ۶ نظر
- ۲۰ آبان ۹۳ ، ۱۶:۱۷